وقتي به محسن گفتم تعجب كرد باورش نميشد كه همسرش رو پيدا كرده باشم و از اون مهمتر اينكه همسرش اصلا به روي  اون نياورده بود ....

محسن اول باور نكرد وقتي مشخصات دادم  وديد درست ميگم شروع كرد به هتاكي و اينكه  زنها همه خيانت كارن  و دروغگو بهش گفتم دروغگو تويي كه هم با احساسات من بازي كردي هم به يه زن ديگه خيانت كردي........

بعد از اون بود كه محسن واقعيت خودشو نشون داد حرفايي كه ميزد ديگه رنگي از محبت و عشق نداشت  اون شده بود محسني كه چند ماه واقعيت وجودي خودش رو مخفي كرده بود و حالا يك دفعه بروز ميكرد مردي با زبان تند و ركيك و تهمت زدنهاي بسيار كسي كه  قبلا بااحترام خاصي صحبت ميكرد حالا حرفي نبود كه از دهنش بيرون نياد